منابع شناخت انسان نسبت به پدیدههای گوناگون
منابع گوناگون شناخت انسان
با دستیابی به شناخت در قلمرو یک حوزه دانش میتوان به توصیف پدیدهها پرداخته، چگونگی رخداد آنها را پیشبینی کرده، نحوه کنترل آنها را آشکار نموده و سرانجام به مجموعه روابط نظری میان آنها دست یافت. به طور کلی انسان در سراسر تاریخ حیات خود شیوههای مختلف برای تدوین نقشهای از واقعیات جهان اطراف خود به کار برده است. منابع گوناگونی را که انسان برای شناخت به کار میبرد، میتوان به شرح زیر دستهبندی کرد:
۱- استناد به مقام صلاحیتدار
این روش همان روش باور ایجاد شده است که طی آن افراد با استناد به مرجع و مقاوم صلاحیتدار، درست و نادرست را از هم تشخیص میدهند. بر اساس این روش اگر دانشمندی در مورد یک موضوعی اظهارنظر کند، نظر وی پذیرفته میشود.
۲- شیوههای شهودی
این شیوه که دومین راه دانستن یا تثبیت باور است، روش پیشینی (مقدم بر تجربه) است که کوهن و نگل آن را روش شهودی مینامند. به نظر میرسد اندیشه این باشد که مردم از طریق ارتباط و مبادله آزاد میتوانند به حقیقت دست یابند؛ زیرا تمایل طبیعی آنان به سوی حقیقت است.
۳- شیوه تفکر منطقی
برای کمک کردن به کشف حقیقت و پیشگیری از خطاهای فکری، هزاران سال است که بشر روش درست فکر کردن و روش به کار بردن صحیح عقل را با تفکر منطقی ابداع کرده است. در تعریف تفکر گفتهاند که فکر کردن، حرکتی است مستقیم از سوی مجهول به طرف معلوم. درست فکر کردن و نتیجهگیری از اندیشه صحیح، یکی از موضوعات علم منطق است. منطق مجموعهای از فنون است که به کار بردن آنها منجر به طرز تفکر منطقی میگردد. فنونی که در منطق برای اثبات نظریات یا پیشگیری از خطاهای فکر به کار میرود، استدلال نامیده میشود و استدلال یعنی طلب دلیل کردن. استدلال به روشهای مختلف انجام میشود که در ادامه به برخی از آنها پرداخته میشود:
الف) قیاس: قیاس به دلایلی گفته میشود که طی آن از یک وضعیت کلی به جزییات پی میبریم. عقل انسان ممکن است چیزهایی را قبلاً یاد گرفته باشد و اکثراً در برخورد با ناشناختهها از کلیات آموخته شده قبلی استفاده کرده و به قیاس بپردازد، و سعی کند از احکام کار قبلی پی به حال فعلی مجهول موردنظر ببرد. قیاس کردن اگر چه ممکن است در ذهن و فکر به سرعت انجام شود و در بعضی موارد از مقدمهچینی که از آن به صغری و کبری تعبیر میشود صرفنظر شود، ولی نتیجه همیشه ناشی از همین مقدمات است. مثلاً میگوییم:
گازها در اثر فشار مایع میشوند (صغری)
اکسیژن گاز است ( کبری)
پس اکسیژن در اثر فشار مایع میشود (نتیجه)
شرط صحت قیاس درست بودن مقدمات است. اگر مقدمات یا روابط بین آنها درست نباشد، نتیجه هم نمیتواند درست باشد.
ب) استقراء: استقراء یعنی تعمیم دادن خاصیت یک جز به کل، یا تجربه و مشاهده خواص چند شی جزیی و استخراج یک قانون کلی بر مبنای عمومیت دادن آن خواص بر همه اجزاء. مثلاً میگوییم:
گاز اکسیژن در اثر فشار مایع میشود،
گاز نیتروژن نیز در اثر فشار مایع میشود،
گاز هیدروژن نیز به همین ترتیب است.
پس نتیجه میگیریم که کلیه گازها در اثر فشار مایع میشوند. اکثریت قوانینی که تاکنون کشف شدهاند و علوم طبیعی و فیزیک و شیمی بر آنها استوار است از راه استقراء به دست آمدهاند.
ج) تمثیل: مثال آوردن به منظور اثبات از استدلالهای مهم عامیانه است و کمتر کسی است که روزانه با افرادی که سعی میکنند برای اثبات و احتمالاً تحمیل نظر خویش متوسل به مثالی شوند، برخورد نکند. مثال آورده شده معمولاً بر اساس شباهتهای ظاهری بین وضعیت موجود و مثال بیان شده بنا میگردد و طی آن سعی میشود از شباهت بین یک جزئی با یک جزئی دیگر نتیجهای به نفع یکی از آنها گرفته شود. مثلاً میگویند:
دانه فلفل سیاه است.
خال صورت مهرویان نیز سیاه است.
پس نتیجه میگیریم هر دو تند و تیز و جانسوزند.
تمثیل اکثراً استدلالی ضعیف محسوب شده و فاقد ارزش تحقیقی است.
آنچه که باید به عنوان خلاصه کلام در اینجا ذکر کرد، این است که قدما برای کشف حقیقت واقعیت موجود در طبیعت، آنچه را که از راه حواس دریافت میشد، به وسیله ذهن، که از طرق مختلف به تقویت آن پرداخته بودند، بررسی و تجزیه و تحلیل کرده و مجموع را در مقابل عقل قرار میدادند و عقل به عنوان داور نهایی با استفاده از اصول استدلال منطقی به فکر کردن در اطراف آن میپرداخت و در نهایت خوب و بد، یا خیر و شر آن را تمیز داده و رفتاری متناسب با این داوری از جانب شخص به ظهور میرسید. شکل زیر دریافت اطلاعات و پاسخ به محرکها با بررسی و تجزیه و تحلیل آنها را از طریق دریافت تفکر منطقی نشان میدهد.
دریافت اطلاعات و پاسخ به محرکها و تحلیل آنها از طریق تفکر منطقی
۴- روش علمی
تا قرن هفدهم میلادی وضعیت تحقیق و احتمالا کشف قانون، راهی به جز عبور از ذهن تقویت شده و عقل استدلالی نمیشناخت و شناخت جز به طریق فوق حاصل نمیشد. برای اینکه از دریافتهای حواس نتیجهگیری درست به عمل آید. حتماً نیاز به نوابغی بود که ذهن خود را با مطالعه فراوان کتب گذشتگان تقویت کرده باشند و همچنین راه درست اندیشیدن را خوب فراگرفته باشند تا به نتایجی که کسی نتواند در صحت آنها شک کند، دست یابند. تا اینکه در اوایل قرن هفدهم «فرانسیس بیکن» انگلیسی، راه و روش نوینی در منطق به وجود آورد و استقراء را اساس کار خود قرار داد. او از مشاهده مستقیم پدیدهها طرفداری میکرد و با بهرهگیری از استقراء، منطق را از برخی محدودیتهای قیاسی آزاد نمود و بعدها، «رنه دکارت» نیز با ترویج شکگرایی و گسترش آن به همه مظاهر زندگی و نیز تجزیه کردن مسائل به سادهترین وجوه، توانست پیچیدهترین پرسمانها را با ارائه این روش علمی ساده کشف نماید.
استقراء علمی که در آمار به آن «نمونه» و «جامعه» میگویند، ناشی از تفکر علمی است. بیان تفکر علمی بر استقراء اصلاح شده قرار دارد و در واقع فکر کردن به روش علمی، اساس کار را بر مشاهده و تجربه قرار میدهد. روش علمی برای اینکه به نتیجه برسد غیر از مشاهده و تجربه قرار میدهد. روش علمی برای اینکه به نتیجه برسد غیر از مشاهده و تجربه اصول دیگری را هم به خود اضافه کرده که مهمترین آنها توصیف، ابزار، تکنیک، طبقهبندی، تجزیه و تحلیل، روشهای آمار و ریاضی و در مراحل آخر استدلال تجربی و استدلال ریاضی قرار دارد. به عبارت دیگر پژوهشگر یا اندیشمندی که از روش علمی برای کشف یک قانون استفاده میکند، ممکن است برای پاسخ خود فرضیهسازی کرده باشد، ولی هرگز به پیشداوری نمیپردازد.
روش علمی در شرایط مشابه قابل تکرار است و همینطور روش علمی قانونمند و تالیفی است، یعنی با سایر قوانین طبیعی و جهانی نزدیک بوده و قابل جمع است و از همه مهمتر این است که نتایج حاصله از روش علمی تحققی است و ارتباطی به طرز فکر یا سلیقه شخصی افراد ندارد. روش علمی اغلب با نتیجهگیریهای کمی سر و کار دارد و قابل توضیح به زبان ریاضی میباشد و روابط بین اجزای مختلف آن کاملاً مشخص و حساب شده است.